پ.نه

.

نظرات 9 + ارسال نظر
سعید(زیرتیغ) سه‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:15 ق.ظ

چیزایی که به تو گفتم طرز فکرم راجع به همه پسراییه(از جمله تو)که فک میکردم اگه دوستی ای باهام دارن به خاطر خودمه و به چشم خواهر یا یه دوست معمولی بهم نگاه میکنن اما به هرزترین شکل ممکن با چشماشون تموم تنمو خوردن!

خوب اگه این طرز فکرت نسبت به همه مردهاست و فکر می کنی همه مردها چشم دوختن به اینکه تو زیر لباست چی داری فکر نمی کنی که سلام گفتن من اینجا یجور توهین به خودم باشه؟
این فقط یه سوال بود. و امیدوارم دلیلی واسش داشته باشی

من مبهم جواب ندادم سعید به اون آقا.
بخون:طرز فکرم راجع به همه پسرائیه که "فک کردم اگه دوستی ای باهام دارن به خاطر خودمه و به چشم خواهر یا یه دوست معمولی بهم نگاه میکنن اما به هرز ترین شکل ممکن با چشماشون تموم تنمو میخورن!(از جمله اون آقا که برام کامنت گذاشته بود)"
من توضیح دادم که کدوم پسرا!منظورم همه پسرا نبود.منظورم همه مردها نبود به هیچ عنوان!منظورم پسرایی بود که اشتباه راجع بهشون فکر میکردم!!

سعید(زیرتیغ) سه‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:53 ب.ظ

موضوع اینه که اینروزها متوجه شدن اینکه چه طرز فکری داری کمی سخت شده
واقعا نمی دونم حداقل نسبت به من چه نوع نگرشی داری

میدونی؟طرز فکر من مدتها به شکلی بود که همه میگفتن تغییرش بدی بهتره.از اون به بعد سعی کردم با پسر جماعت ارتباط اجتماعی برقرار کنم.برای همین چند نفری از دوستام رو اجناس مذکر تشکیل میدادن.تا اینکه از بین ۴/۵ نفر فقط یکیشون موند!
خیلیا میگن این طبیعت مرده که نتونه رابطه عادی با یه زن د اشته باشه اما من اینو قبول ندارم.میدونم که مردها حتی میتونن دوستای بهتری باشن واسه یه زن نسبت به دوستای دختر اون خانوم.اما از بین ۱۰ تا مرد یکی ۲ نفرشون واقعا تو رو واسه خودت میخواد!
تو یه دوستی واسم سعید با حد و مرز معقول.یه دوست خوب!:)

من سه‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 02:30 ب.ظ http://www.arrazz.blogfa.com

بازی با اعداد :دی
بوس

7ah!d چهارشنبه 19 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:57 ق.ظ http://karenina.blogfa.com

میبینم که برگشتی و پست رفتن رو هم حذف کردی

پستم رفتن نبود.گفتم تا اطلاع ثانوی نمینویسم.خب این اطلاع ثانوی زود فرا رسید چون من به اینجا عادت کردم...:)

شب مهتاب چهارشنبه 19 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:59 ب.ظ http://chopaneeshgh.blogfa.com

سلام میدونم این دعوا بخاطر چیه؟
بهتر دخترا خودشونو گول نزنن بهر حال چه رابطه دوستی خیابانی باشه چه ازدواج تهش به س ک س ختم میشه.
دیگه دعوا و ناز و توهین نداره
خداوند بزرگ مرتبه این قانونو گذاشته شما هم سعی کنید باهاش کنار بیاید نخواین عوضش کنید
این آقای واقعیت بدبخت هم دلش میخواد

متاسفم...

شایلین پنج‌شنبه 20 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 07:32 ب.ظ

چه خوب که زودتر برگشتی ! خوشحالم که دوباره می نویسی عزیزم :‌* چقدر واسه اون پستی که خوندم و الان حذفیدی افسوس خوردم.... گفته بودم که لیاقت تو بالاتر از این حرفاس :)

سایه دوشنبه 24 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:34 ب.ظ

بعد در این حالت داشتین چکار می کردین؟

واضح نیست؟!!

سایه جمعه 28 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:23 ق.ظ

در این حالت بهتره زانوهات رو خم کنی وگرنه پات درد می گیره تمرکزت از بین می ره

علی شنبه 29 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:17 ب.ظ http://monti.blogfa.com

این یعنی عالی بود.... در دوجمله یه کتاب و یه رابطه رو توصیف کردی که انگشت بر دهان همینطوری میخ شدم... مرسی... حال کردم با این خلاقیتت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد